اينجانب با درك اندكي از
مقام عرفاني استادم «حسين دوزگون» (دكتر ح. م. صديق) كه در محافل عرفاني تخلص
«رها» دارند، غزلهايي خطاب به ايشان سرودهام كه در اين فصل به تدريج آن را ميآورم.
غنيمت شمر وصل مولاي جان را،
تماشاي محبوب زيباي جان را.
غنيمت شمر اي به وصل آرميده!
تو داني، تو طعم تولّاي جان را.
تو اي چشم سرمست ديدار جانان!
مده جمله از كف تماشاي جان را.
مكن دلبرا! فكر هجران و فرقت،
ببين در هوايت تقلّاي جان را.
تو اي جان جانم! ببين تا كجاها،
رساندي در اين تن بلنداي جان را؟
دلا! روز هجران سلطان عالم،
به خاطر بياور تسلاي جان را.
|